ببر بنفش

خب برین ادامه

❤سیاه قرمز🖤پارت۱۴

 

مرینت:« یه مرد اومد داخل بهش گفتم اهایی من از اینجا ببر بیرون روانی تو کی هستی

ناشناس:« جوجه دهنت ببند الان رعیس میاد 

مرینت:« کمک کمک کمکم کنید هیشکی اینجا نیست کمک کمک کمکم کنیـــد

 

ناشناس:« اقا اوردیمش 

ناشناس۲:« باش الان میام

مرینت:« واای خداا اخه من چیکار کردم من اوردین اینجا اهه

ناشناس۲:« به به مرینت خانم 

مرینت:« اسم من ٠٠٠٠٠ این امکان نداره تو تو 

 

ناشناس۲:« حالا که میبینی امکان داره 

 

مرینت:« تو تو اَ اَ اَ ر ر ر ژا ا اننن وای

 

ارژان:«( دیگه همتون فهمیدین ناشناس۲ همون ارژان خودمون)( البالو:« وخلمون)

 

ارژان:« مرینت تو اون روز دل من شکوندی نزاشتی حرفم کامل کنم از این به بعد خدمت کار شخصی من میشی 

 

••••••••••••••یک سال بعد

مرینت:« من.الان یه کلفت هستم اخه ارژان اکه واقعا من دوست داشت کلفت خونش نمیکرد 

نه خبری از مامانم بریجت مارک دارم نه از ادرین  

مارک:«الان یک سال دنبال مرینتم پیداش نکردیم ادرینم هنوز تو کما 

•••••••از زبان.مرینت

ارژان رفت بخوابه اخ جون در باز گذاشت سریع ازش اومدم بیرون 

تند تند راه افتادم سمت خونه اخی بلا خره رسیدم رفتم در زدم

بریجت:« کیه

مرینت:« منم من

بریجت سلام خانم ما پول نداریم به شما بدیم به فرما برو

مربنت:« یعنی قیافم خیلی شبیه گدا ها شده

بریجت:« بفرمایین برو اه اه چرا گریه میکنید خانم 

مرینت:« ابجییی منم مرینت من دزدیدند

بریجت:« چییی واای عشقممتویی ماماننن باااابااا بیاااین مریییینت

مرینت:« رفتم داخل همه من بقل کردن داستان ارژان گفتم ارژان یک سال بردن زندان خب.مامان ادرین چطور

سابین:« دختر قشنگم ادرین هنوز توکما

مرینت:« نمیدونم چرا یک سال گذشت من هنوز فکر ادرین هستم خودمم نمیدونم ولی وقتی فهمیدم هنوزتو کما حالم خیلی بد شد رفتم بخوابم اخیییش هیج جا اتاق ادم لباس ادم حمام ادم نمیشه 

.. خدافظ کیوتا این پارت جدید لطفا نظر بدین ۲تا کافیه

 

 

وو پارت 13

کاربر بلاگیکس · 06:40 1400/09/15

❤سیاه قرمز 🖤پارت 13

مرینت:  سوار لامبر گینی  خودم شدم حرکت کردم طرف بیمارستان  وقتی داشتم میرفتم یکی با ماشین پیچید جلوم بعد در من باز کرد اومد داخل همه چیش سیاه بود بعد یه دستمال گذاشت روی دهنم وقتی فهمیدم می خوان من بدزده نفس نکشیدم اخرش نتونستم و نفس عمیق کشیدم و بیهوشیی

تام:« اهه مرینت جواب نمیده
سابین:« شاید خسته بوده گوشیش خاموش کرده خوابیده

مارگ:« من میرم خونه ببینم هست یا نه اگه نبود بهتون میگم

تام :« باش برو ولی مراقب باش 

امیلی:«  اقای دکتر اومد 
دکی:« اقای اگرست هوشیاریشون پایین فعلا اگر هم بهوش بیان حافظشون از دست میدن یا ممکنه فلج بشن 
گابی:« چییی
امیلی:« نههههههههههه ( و گریه)....... 

البالو:« خدا بخیر کنه

رینا حالش بد شد فشارش اومد پایین

ادرینا هم همون موقع که فهمید بنده خدا بیهوش شد  هنوز  بهوش نیومده 

تام هم داره گابی اروم میکنه( گابی مخفف گابریل  مری مخفف مرینت ادری مخفف ادرین دکی مخفف😹 دکتر)

مرینت:« چشمام باز کردم داخل یه انباری زشت  پر از حشره با دست و پای بسته بودم  خدایا ابنجا کجاست من کی هستم( تمشک:« خدا شفات بده اسکل یه خورده به مغز نخودیت فشار بده  ) 
( البالو:« یا این ما رو خر فرض کرده یا واقعا دیوونه شده)
اناناس:« دقیقا)
مرینت:« اِه تویی تمشک  البالو نفهم هم که هست واه اناناس چی شد ادرین رفت بیمارستان( اناناس:« من محور بشم اگر چیزی بگم  بهار میکشم خداحافظ)
مرینت:«نه نه نرو اَههه اینم رفت خب واااااااااااای ( تمشک:«۰وای گوشم کر کردی) 
مرینت:« همه چیز مثل سینما جلو چشمم  اومد وای من داشتم میرفتم بیمارستان 

••••••••••••••••••••••••
مارک:«  ( مکالمه مارک باباش)
 بوق بوق 
تام:« الو
مارک:« الو بابا مرینت نیست به همه دوستاش هم گفتم کسی نمیدونه کجا هست به بریجت بگو غیر از جولیا و میلن الکس و الیا و رزو... کسه دیگه هم هست؟
تام:« میگه نه کسی نیست مارک بیا با بریجت برین همه ی پلیس ها خبر بدین   همه بیمارستان ها بگردین 

مارک:«باش به بریجت بگو من پیش پل عشق.منتظرت هستم خودت بیا

تام:« باش

( پایان مکالمه)

ساببن:« وای خدااا بچم چه بلایی سرش اومد

امیلی:« واااای بچم از دست رفت 

تام:« مرینتم کجایی بابا

گابی:« آااااادرینم کجا رفتی کجااا 
( البالو:«۰ اوه منم بگم وااای بهار از دست رفت دست رفت دستش کنده شد

بهار:« خداظ لاوام   اگه نظر ندین به خدا نمیزارم اینم هدیه برای  نادیا جون گذاشتم  بعدی4تا نه زیاد نه کم همون فقدر  درضمن بزارین موضوعات 😘😘👋🏻👋🏻

پارت،12

کاربر بلاگیکس · 06:29 1400/09/15

 

❤سیاه قرمز 🖤پارت 12
ادرین:« مامان چی میگی مگه من اومدم خواستگاری
امیلی:« حرف نزن بچه اره اومدی خواستگاری گاگامی من بهت گفتم سریع کسی که دوستش داری باهاش ازدواج کنی یا   اینکه گاگامی
ادرین:« من نمی خوام با این عملی ازدواج کنم
امیلی •:« غلط نکن این چه حرفیه به گاگامی میزنیـ
ادرین:« بسته مامان من خودم میدونم با چه کسی ازدواج کنم به شما هم مربوط نمیشه 
امیلی:« بی جا سریع برو تو اتاق حر ف بزن بیا بیرون یک ماه دیگه هم عروسی
ادرین:« داد زدم رفتم بیرون از اون خونه نکبت بعدش با سرعت خیلی زیاد حرکت کردم با ماشینم 
 سابین:« مرینت عزیزم  ارژان میخواد بیاد خواستگاریت
مربنت:« نخیرر
سابین« چرا عزیزم
مرینت:« من هنوز درسم تموم نشد بعد هم نمیخوام با اون ازدواج کنم دوستش نداااااارم
سابین:« باش عزیزم ولی تمیتونم به خالت بگم  ما نمیایم اونا چون ارژان یواشکی می خواد سوپرایزت کنه  ازت خواستگاری کنه  ولی به روز نده که میدونی زیادم قلب بی چاره نشکون
مرینت:« اکی مامی

ارژان:« سلام مرینت خوش اومدی

مرینت:« سلام (نکته این خیلی بی حوصله بخونین)

مرینت:« کباب کردیم خوردیم  رفتیم لب ساحل  مارک برامون گیتار زد و در پایان مو قع کچل کردن من 

ارژان:«مرینت میشه بریم قدم بزنیم
مرینت:« اره.... داره کم کم سر صحبت باز میکنه هی
(نکته داره تو دلش میگه)
ارژان:« خب مرینت من از اول که دیدمت 

مرینت:« باش باش من عاشقت نیستم هرچی هم بگی دنیا به پات میریزم من دوستت ندارم خدافظ( تمشک:« دیوونه میزاشتی  حرف بزنه بعد بزن تو دهنش)
 امیلی:« الو بفرمایین  بله منزل اگرست
امیلی:«۰چیییییی یعنی چی تصادف کرد 
مرینت:« ما اومدیم خونه

مکالمه تام
تام:« الو 
.......
تام:« چییی
.......
تام:« ما الان خودمون میرسونیم اونجا نگران نباشید.صبور باشید

پایان مکالمه

سابین:« عزیزم کی بود چه اتفاقی افتاده

تام:« بچه ها اماده شید ادرین تصادف کرده  بریم بیمارستان

مرینت:« چیییییـــــــــــــ

تام:« بروین هرکی میاد اماده شید بریم

مرینت:« وقتی فهمیدم خیلی نگران شدم  سریع رفتم لباس پوشیدم برم من به مامان اینا گفتم با لامبرگینی خودم میام

( نکته الان ناشناس وارد میشود)

ناشناس:« همه چی حاضر کردین من همین امشب میخوام فهمیدین

یارو:« بله قربان حاضر تا یک ساعت دیگه پیشتون

ناشناس:« خوب برو مرخصی

.........
ناشناس:«  خب دارم به هدفم میرسم منتظرم باش کوچولو زبون دراز 😈😈یاه یاه یاه یاه 


خب بای کیوتا نظر نشه فراموش نت اضافه خاموش بای😘😘❤
۴تا🔪🩸

حرفی ندارم

کاربر بلاگیکس · 06:24 1400/09/15

 

❤سیاه قرمز 🖤پارت ۱۱

(مرینت ♡  مارک ꧂ بریجت& جولیا ~) (ساردین@لورنز÷ارژان♕)
( ادرین☆ ادرینا    ^_^ رینا✓ آرین№) 
♡ چند روز  از اون ماجرا  می گذره و الان ادرین خونه خودشون 
☆ ادرینااا  
^_^بلهه
☆ بیا برو رینا بلند کن   دوستات اومد دنبالت برین مدرستون
^_^اکیــ
امیلی:« چه خبر تون داد میزنین اون از اتاقش داد میزنه اون از اونور مثل ادم برین پیش هم راه برین تنبلااااا
گابریل:« مامانتون راست میگهـ
☆ پدددرر خودددتونم داارین دادد میزنین هااا
گابریل:« خببب تو مثـــــل ادم بیا پیش ما تا باهاتـــــــ حرفـــ بزنیم
☆ حاااالـــ نـــدارمــــ
امیلی:« اااز بـــــســ تـــــنــــبــــلــــیـــ
(اناناس:« صلوات  بر محمد.  اینا همشون تنبل هستن نمیان پیش هم حتی مامان انقدر تنبل نمیتونه بره پیش بچش داد میزنه🤣 دیوونه هستین بای)
☆ بببند 
(ک*خل )
سابین:« بچه ها چند روز میریم سفر 
مرینت:« اخ جوون
مارک:« ایول
بریجت:« مامان حالا کجا میریم

تام:« میریم لیوون خونه خاله 

مرینت:« اه ارژان دیروز رفت از دستش راحت شدم باز میگه میخواهیم بریم پیش ارژان 

مارک:« بابا گه زدی تو خوشیمون😐

تام:« برو بچه تو هم

سابین:« خب همگی گمشین اماده بشین

مری مارک بریجت:« باش😑😐

( البالو:« خانوادگی دیوونه)
ادرین:« رفتم بیرون دیدم مامان زنگ زد به کسی گفت مامیریم اونجا
 امیلی:« ادرین
ادرین:« بله
امیلی:«  برو اماده شو میریم.جایی
ادرین:« باش
••••
ادرین:« مامان اینجا که خونه گاگامی
امیلی:« اره میدونم برو داخل حرف نزن
ادرین:« رفتیم تو سلام علیک کردیم نشستیم دیدم بابام میگه
گابریل:« برای امر خیر تشریف اوردیم
ادرین:« اقا هم این گفت سیب  پرید تو گلوم
امیلی:« خب گاگامی خانم نمیان
مامان گاگامی:« اره مامان جونم چایی هارو بیار
ادرین:«منم مثل منگلا نیگاهشون میکردم مگه من اومدم خواستگاریـ
امیلی:« پسرم برید خودت گاگامی تو اتاق 

بهار:« خودم میدونم میخواین کلم بکنین هم وسط جای حساس هم برای گاگامی ولی نگران نباشید شیپ اصلی ادرینتی  خدافظ کیوتا 5تا نظر بای😘


 

برین ادامه عزیز های من

کاربر بلاگیکس · 06:21 1400/09/15

❤سیاه قرمز🖤پارت۱٠

~ چی خون اشام 
یارو:« اره
~ م.. ی.. خو.. ا... هی.. با.. با.. من چه.. ک ک ار ک ک.... ن. ن. ی.. ی..(بهار:« نکته نشانه لکنت گرفتن) 

یارو:  اومم چه بوی خون خوش مزه ای  یه خورده میخورم
~ن.... ن.... ن. ن.( نشانه نفس زدن ترس زیاد اضطراب) 
~ زبون کشید روی گردنم  بعد من از ترس بیهوش شدم
& از بالای سرم یکی من برد اون پسره چشمای قرمز رنگ  یه خورده تیره لباس قرمز سیاه اومد گفت من خون اشام هستم بعد من چسبوند به دیوار گفتم میدونی چیه بوی خونت بدجوری دلم کشیده  حولم داد بیشتر خوردم قد دیوار دردم اومد بعد لبش گذاشت رو لبم 
♡ وای این کیه اِه اینکه ادرین 
☆ مرینت من یک خون اشام هستم 
♡ قیافم انقدر ضایع شد 
☆ یه پوز  خند زدم و گفتم  بوی خونت این چند روز بدجوری هوس انداختم
♡ بعد دندونش کرد تو گردنم از خون اومد اونم داشت خون می خورد  بعد یه سوزش دیگه گرف و بیهوشی 

∆ وقتی بلند شدم یادم اومد یکی من برد یه سوزشی تو گردنم حس کردم  بعدش  یه پسر خیلی زشت چشمای قرمز اومد گفت تو دوستات به قلمروی خون اشام ها اومدی پس باید مجازات بشین بعد من انداخت تو یه سیاه چاله چند تا زامبی که قیافشون اشنا بود اونجا بودن هی سوسک موش میومدن دورم منم جیغ میزدم زامبی ها هم یه ر زشت میخندیدن که چندشم میشد  

(رزπ:)

π: دیدم ارژان بهم گفت بچه ها دارن دوستاتو اذیت میکنند من دلم  نیومد اذیتت کنم ولی به جاش بوست میکنم و چندش ترین کار تو دنیا انجاممم داد🤢😠
♡ وقتی بلند شدم قیافم شیبه خون اشام ها بود 
∆ بعد من اورد بیرون انداختم
π: من برد پیش مرینت الیا
~ وقتی از هوش اومدم اون من برد پیش مرینت الیا بریجت رز ـ
♡ یهو دیدم ادرین اون چند نفر که دوستام بردم بهشون گفته بودن ما خون اشامیم همگی زدن زیر خنده
☆ واییی خدا چقدر قیافتون باحال شده بود اون موقع
٪ دقیقا
♡وایی اینا که ادرین نینو مارک   ارژان  ساردین هستن  بهشون گفتم اینجا چه خبره

☆خب   ما از عمد به مرده صاحب کلبه گفتیم اینجوریش کن فقدر به شما بیلیت بده بعد چند نفر برای نقش داخل صحف بیلیت بزاره   ما با سوزن می کردیم تو گردنتون بعدش خون الکی میرختیم یواش.روی گردنتون و در اخر سوزن بیهوشی میزدیم که فکر کنین در اثر  خون زیاد خردنتون بیهوش شدین اون زامبی ها هم خودمون بودیم که الیا گفت چقدر اشنا هستن 😂  کلا شما  امروز یادتون رفته تقویم بخونید امروز روز شوخی نباید با ما میومدین چون میدونستین خودتون شوخی های ناجوری کردین به ما باید فرار میکردین راستی سوسک.موش ها هم اسباب بازی بود خب پسرا الفرار

@ الفرار
الفرار꧂
٪ الفرار
♕الفرار الفرار 
و همچنان دخترا پسر ها را کشنتد 

خودافظ کیوتا داخل نظرات بزارین لطفا  روحیه بدین خواهش میکنم 🩸🔪 و نظر یادتون نره ۱۳تا نا قابل 😈

خب برین ادامه

کاربر بلاگیکس · 06:16 1400/09/15

❤سیاه قرمز🖤 پارت 9
(مرینت♡ آدرین☆)(مارک꧂ و ساردین@)  ( بریجت&و رز π:  ارژان♕ و الیا∆و نینو٪و جولیا~و کلویی¥و ادرینا^_^و رینا✓ و آرین№ 
ولورنز÷) 
♡ پسرا رفتن ما هم رفتیم داخل کلبه وحشت وقتی رفتم داخل از دیوار ها خون میچکید  بعد  دوسه تا جسد بود . بعدش صدای جیغ مکیدن خون میومد   وقتی رفتیم جلوتر
∆ رفتیم جلو تر  یکی   موهای جولیا کشید
~ خیلی خونسرد داشتم کلبه نگاه میکردن غیر از من و مرینت همشون میترسیدن که یهو یکی موهام کشید یا خدا
♡ بچه ها من میترسم  غلط کردم واای بچه ها یکی مچ دستم کشید وو••••




 

بیا پایین. تر








 

بیااا







 

بیاا





 

کرم دارم





 

بهار:  گناه دارید برین ادامه 😄😈

∆ وای بچه ها یکی مرینت برد
~ یا ابلفضل

&  بچه ها  یکی داره من میبره بالا وای نه رفتم بالااا نهههه

~  وای بریجت هم بردن از بالای سرمون
( تمشک:  خواهری غیب میشن)

∆  یهو دیدم یه چیز تیز رفت تو گردنم بعد از اونجا خارج شدم
~ اینم بردن خب  بعد یکی از پشت بقلم کرد با یه صدای دو رگه گفت خوش اومدی به قلمرو خون اشام ها

میدونم جای حساسی  تموم کردم ولی وقتی نظر نمیدین چکار کنم
۱۲تا 😘😘♥😁😈😈
بمونید تو خماریش

رهاااا فریما چرا نیستین

کاربر بلاگیکس · 21:32 1400/09/14

♥سیاه قرمز🖤پارت۸

 

☆ مارک سرو وعضش درست کردم با ساردین داریم نقشه میکشیم برای دخترا 

 

♡ واای جولیا بیچاره ها بدبختشون کردیم

~اره خیلی پدرشون در اومد 

(البالو:« شما زلزله هستین زلزله)

(♡ افتخار داری)

  بچه ها جولیا برا من مرینت برا ادرین بریجت برا ساردین꧂

@ بزن بریم

☆حله بریم

☆ بچه میام بریم شهر بازی 

♡ اخ جون بریم

~من هستم

&منم میام 

♡ بزارین به نینو الیا هم بگم

☆ باش بگو من خودم به نینو میگم تو به الیا 

~ منم به رز میگم

& منم به ارژان میگم

 

☆ شماره ارژان بده من من خودم میگم شما به دخترا بگین

دخترا همگی باهم:« حله

☆ خب بچه ها نقشه برای پسرای جدید من توضیح میدم شما برین برنامه ردیف کنید تا دخترا حاضر شن 

(نینو٪ ارژان♕)

♕سلام من ارژان هستم پسر عمه بریجت مرینت مارک من عاشق مرینت هستم (البالو:« هیچی دشمن وارد میشه ) 

♕ خب من ۲۲سالم شیمی میخونم  

 

(نکته: توجه: الان مکالمه مرینت الیا)

(الیا∆)(کلویی¥)

♡ الو سلام الیا با برو بچ میخواهیم بریم شهر بازی حاضر شوبیا

∆ باش مرینت میخوام یه چیزی بهت بگم 

♡ بگو پرتقالم

∆ نگاه بلوبری من عاشق نینو شدم ولی نینو من دوست نداره

♡ اوهه عزیزم چرا که دوست نداشته باشت خیلی هم دلش بخواد

∆ نه اخه یه هفته پیش کلویی ب*و*س کرد

♡۰چیییی غلط کرد پسره روانی بی سر و پا 

∆ هق... هق (بهار:«نقطه ها نشانه گریه)

∆... مرینت نمیدونی چه عذابی کشیدمـ

♡ باش خودت ناراحت نکن بعد خودم جولیا یه بلایی سرش میاریم

∆ باش....

♡ خدافظ عشقم خیلی به این چیز ها فکر نکن

♡اخی الیا بیچاره

( البالو:« هق هق دلم سوخت براش...)

(اناناس:« اِهــ چه عجب دل تو سوخت)

( تمشک:«اینا دارن هم میکشن شما برین ادامه تا من وایسَم هرکی مُرد فاتحش بدم)

 

☆ خب بچه ها ما میریم اون طرف دخترا شما برین کلبه وحشت تا ما بیایم

♡و~و∆و&وπ: اکی

( مری♡ ادری☆)( ساردین@ بریجت&)

( جولیا ~ مارک꧂)

(رز π: ارژان♕)

(الیا∆ نینو٪)

(کلویی ¥ لورنز÷)

زوج ها و اسماشون😊👆🏻

 

خدافط کیوتا نظر یادتون نره بزارین موضوعات 

۱٠ تا قدر من بدونین نویسنده های دیگه۲٠ ۳۴ تا نظر میخوان 

😘😘💋❤♥

البالو: بلی بلی 😁قدرشو بدونین بای بای 😘