❤سیاه قرمز 🖤پارت 3
سلام برین ادامه

(مری♡ ادری☆)
 
♡  خب من دارم میرم خونه امروز تصمیم گرفتم پر سرو صدا برم لامبور گینی خوشملم پارک کردم داخل پارکینگ اروم رفتم داخل خونه (تمشک:« اه سلام مری   چقدرم به لامبر گینیش می نازه میگم نکن مامانت سکته میکنه  ♡ گمشو برو حوصله تو ندارم میخوام بترسونم به تو چه  تمشک:« خاک تو سرت خاککک من رفتم هر غلطی میکنی بکن 
♡🤪😜  برو به سلامت 

♡ خب  رفتم داخل داد زدم اهااااای اهالی خونه دختر گل سنبلتون اومده نمیاین استقبال هم حرفم تموم شد دیدم خدا  روز بد نبینین اقا از این دمپایی ابری ها که درد داره خورد تو ملاجم اخ ننه اخ غلط کردم  تمشک:«حقته بهت گفتم
♡ تو این هیری ویری که من درد میکشم همین کم بود گمشو ببند تمشک

تمشک؛:«😏😁

(مری.♡ادری☆)

♡ اخ سرم فکر کنم مامانم بود اره

سابین:« اه دختر خجالت بکش اندازه یه گور خری شدی  برو گمشو بالا  میخواد مهمون بیاد  بابات که اومد توضیح میدیم 
♡ بله چشم رفتم بالا سریع پریدم رو تخت دیدم یک عدد عدس عصبی بالای سرم  
تمشک:« یه خورده دیگه دقت کن به جای عدس یه چیز دیگه
♡ امم حالا که میبینم خواهر خل خودم  بریجت هستش 😂🤣

بریجت:«دختر روانی سلام کن درست بیا بالا چرا می پری رو تخت مگه ادم نیستی

♡ن
بریجت:«بابا اومد بیا بریم پایین ببینم  اون.مهمون کیه

تام:« سلام بچه ها داخل شرکت دوست صمیمی من و همون شریکم میخواهن برون لیوَن یک دوماه سه ماهی پسرشون  میان خونه ما اقای اگرست زنگ زد گفت الان پسرش میارن
♡ هوفف باشش پدر
بریجت:«  چشم پدر

مارک:« اکی بابی جونم

تام:« مارک باز دوباره لاتی حرف زدی

مارک:« ببخشید اهه😒

  کیوتام دستم درد گرفت بریم فعلا   عشقام لطفا نظر بدین 5تا بسته 😘  بزارین داخل موضوعات ❤😜💕🌺🌹♥💗💋