سلام نظر نشه فراموش

کاربر بلاگیکس کاربر بلاگیکس کاربر بلاگیکس · 1400/09/14 18:43 · خواندن 3 دقیقه

 

❤سیاه قرمز 🖤پارت 4 
 
(مری♡ ادری☆)

☆ پدر برای چی میخواهی بری لیون 
گابی:« پسرم برای.شرکت تو برو پیش یکی از دوستام اقای دوپن   دوتا دختر داره بایه پسر
☆هوفف باش
♡ بابا کی میاد این مهمون

تام:« الان میرسه

☆ وسایلم جمع کردم  سوار ماشینم شدم راننده هم همون گوریل انگوری داره من میبره پیش اقای دوپن

♡ اهه بابا این ماشین که داره میاد داخل عمارت اون نیست؟.

تام:« اره دخترم خودش 

☆ رفتیم داخل عمارتشون تقریباً اندازه عمارت ما هست ولی مال اونا  پر از شکوفه هست یه استخر با یه جکوزی هم داشت پشت عمراته  پر از گل رز های رنگی حتی مشکی یه  پله مارپیچی میخوره میره بالا پر از  وسایل خونه خشگل سلیقشون عالیی
♡ اهه بابا این که ادرین

تام:«چه خوب هم میشناسین عالیی 

☆ اِههـ اینکه مری خل چله هست اَههههههههه

♡ ایشش پسره ایکبیری موز گندیده الان بیا تو یه بلایی سرت بیارم(  بهار:« اه مری بلا سرش نیاری بکشیش من رو این کراشما  ♡ دوست دا رم به تو چهه   بهار:« خودت خواستی منم باهات کارا دارم) ( البالو:« هوییی منم رو مری کراش دارم)

تا بحث اینا تموم شه برین ادامه

♡ خب
سابین:« دخترا و پسرا  برین اینارو ببرین بریجت تو شیرینی ببر مرینت تو چای.مارک تو هم میوه  

♡ ایول من چایی خب فلفل نمک زرد چوبه  یه خورده هم سفیده تخم مرغ عالیی شد خب شکر قهوه ای بریم(تمشک:« هویی میکشیش بهار خفمون میکنه)
♡ برو ببنم باو 
☆ داشتم چایی میخوردم دیدم هم شوره هم تلخ هم شیرین هم تند کلا  تاچایی تا اخر خوردم کلی رنگ عوض کردم 

بریجت:«  هوی بیا مری چرا ادرین داره رنگ عوض میکنه(اناناس:« چه زودم دختر خاله میشه)
♡ خب من از پسره خوشم نمیاد باهم لجیم اذیت هم میکنیم پس  منم یکمی یکمی اذیت کردم 
بریجت:« ای شیطون یکمی ها 😂
 
مارک:« بگو ببینم  چی رختی توش 
♡ اِ فال گوش وایسادی 

مارک:« اری

♡ خب فلفل نمک زردچوبه شکر قهوه ای  سفیده تخم مرغ 
مارک:« تا این گفت سرخ شدم یه اجازه گرفتم رفتم تو اتاق کلی خندیدم 

بریجت:« با مارک رفتم خندیدم 

♡😁منم از این لبخند ضایع ها زدم 

☆ موقع که داشتم چایی میخوردم لبخند مرینت یه جوری بود پس کار خودش بود بزار حالا میرم یه بلایی سرت بیارم😅

خب لاوام نظر فراموش نشه نت اضافه خاموش  
تا بعد😘😘😘
3تا